
نجات بینایی بیماران با هزینهی پایین
Kuppuswamy Chandrasekhar که بانام چاندرا شناخته میشد، در شهر تیروچی هند متولد و بزرگ شده بود. او تحصیلات و شغل اولیهی خود را همانطور انتخاب کرده بود که رؤیای هر شهروند سطح متوسط هندی است: در رشتههای مهندسی و MBA درسخوانده بود و در بخش نیمههادی شرکت چندملیتی فیلیپس شغلی به دست آورده بود.چاندرا زندگی خوبی داشت، یا لااقل اینطور فکر میکرد. تا زمانی که یک تعامل مسیر زندگیاش را تغییر داد. سال ۲۰۰۹، چاندرا در کنفرانس رهبری فیلیپس شرکت کرد و به سخنرانی دکتر آراویند سرینیوازان (از بیمارستان چشمپزشکی آراویند، یکی از بیمارستانهای چشمپزشکی ارزانقیمت مشهور جهان که مأموریت خود را پایان دادن به نابیناییهای قابل پیشگیری اعلام کرده است) گوش داد. دکتر توضیح داد که چگونه یک فرد نابینا در خانوادهای فقیر، به یک انسان ناتوان تبدیل میشود و نهتنها خودش هیچگونه کارایی ندارد، بلکه سایر اعضای خانواده نیز به خاطر مراقبت از او، باید ساعتهای ارزشمند کاری خود را از دست بدهند. چاندرا عمیقاً تحت تأثیر این سخنرانی قرار گرفت. او میخواست زندگیاش هدف با مفهومتری داشته باشد، به همین دلیل شرکت فیلیپس را ترک کرد تا به مبارزه با نابینایی بپردازد. یک تصمیم پرمخاطره برای مردی ۴۳ ساله.مقالات مرتبط:
- اهداف اجتماعی و ترکیب آنها با استراتژی سوددهی کسب و کار
- ۵ راه ترکیب سود و اهداف اجتماعی برای کارآفرینان

بازگرداندن تکلم پس از درمان سرطان حنجره، با هزینهی یک دلار
دکتر ویشال رائو متولد و بزرگشدهی منگلور، یکی از شهرهای درجه سه هند است. او مدرک دکترای پزشکی خود را از دانشگاه KLE شهر بلگایوم دریافت کرد و پسازآن در بیمارستان TATA Memorial بمبئی، تخصص آنکولوژی را ادامه داد. الهامبخش او، یکی از استادانش بود که همیشه میگفت: «کار ما زمانی به پایان میرسد که بیمار نیازی به بیمارستان نداشته باشد.» دکتر رائو در حال حاضر در بخش آنکولوژی بیمارستان HCG (یکی از مشهورترین بیمارستان تخصصی درمان سرطان جهان) به بیماران مبتلابه سرطان حنجره خدمت میکند. اغلب بیماران، از میان قشر فقیر جامعه هستند و درآمد روزانهی آنها کمتر از دو دلار است. دکتر رائو متوجه شد که بسیاری از بیمارانی که در مرحلهی چهار سرطان هستند و مجبور میشوند حنجرهی خود را جراحی کنند، پس از عمل به علت بالا بودن هزینهها نمیتوانند از راههای جایگزین (مثل پروتز با هزینهی تقریبی هزار دلار) استفاده کنند و دوباره صدای خود را به دست آورند. او معتقد بود که صحبت کردن، حق همهی افراد است و نباید یک امتیاز قیمتی محسوب شود.سال ۲۰۱۴، دوست و شریک سرمایهگذار دکتر رائو سؤالی را مطرح کرد که مسیر حرفهای او را تغییر داد. او پرسید: «تا چه زمانی میخواهی به خیریهها وابسته باشی؟» این سؤال به یک ایدهی جسورانه ختم شد: «چرا سعی نمیکنیم برای بیمارانی که دو دلار در روز درآمد دارند، پروتزهای صوتی یکدلاری بسازیم؟»در سال ۲۰۱۵، دکتر ویشال رائو ، پروتز صوتی ارزانقیمت AUM را اختراع کرد که تنها یک دلار قیمت داشت. او با این اختراع، چهار پتنت را که به کاهش چشمگیر هزینهها منجر میشود، به نام خود ثبت کرد. (الف) AUM بهصورت تک سایز (مناسب برای همهی افراد) طراحیشده که تولید را بسیار سادهتر میکند. (ب) با یک کارد جراحی منحنی، نای برش داده میشود که بعداً با استفاده از تکنیکهای فیش-آی، بهراحتی ترمیم میشود. (ج) Shishruth یک وسیله چوبی دستی بسیار ارزان است که کمک میکند پروتز در مدت کمتر از دو دقیقه، به گلو وارد شود. (د) یک برنامهی آموزشی برای پزشکان و بهیاران، که به آنها کمک میکند پروسهی جراحی را بهخوبی اجرا کنند و پروتز را حفظ کنند.نالینی ساتیانارایانانا، بیماری که حنجرهی خود را به خاطر سرطان مرحلهی چهار ازدستداده بود، حالا با کمک AUM صحبت میکند. او میگوید: «من یک مثال زنده و شاد از زندگی پس از سرطان هستم.»
مانیتورینگ کنار تخت بیمار، با ۱۵ درصد قیمت رقبا
دانیش سیماکورتی، دانشجوی زیست پزشکی (بیومدیکال) دانشگاه کالیفرنیای جنوبی، در سال ۲۰۱۲ از هند دیدن کرد. در همین زمان پدربزرگش بیمار شد و او را دریکی از بیمارستانهای محلی بستری کردند. با توجه به هزینه بسیار بالای سیستمهای نظارت دائمی بیمار و کمبود پرسنل پرستاری، بیماران بخش عمومی تنها سه یا چهار بار در طول روز مورد رسیدگی قرار میگرفتند. اما در کشور هند، بیشتر مرگهای بیمارستانی خارج از اتاقهای ICU رخ میدهند. پدربزرگ دانیش هم در فاصلهی بین زمانهای رسیدگی به بیماران، درگذشت. این اتفاق دانیش را بهشدت تحت تأثیر قرار داد.سال ۲۰۱۵، دانیش آزمایشگاه Stasis Labs را با تمرکز بر مراقبتهای پیشگیرانه بیمار تأسیس کرد. Statis Labs دستگاهی را اختراع کرده که بر ۶ مورد از علائم حیاتی بیمار نظارت میکند: ضربان قلب، اکسیژن خون، سه لید ECG، نرخ تنفس، فشارخون و دمای بدن. Stasis یک سیستم نظارت مداوم مبتنی بر ابر است که در آن دادههای ضبطشده از مانیتورهای کنار تخت بیمار، به مرکز پرستاری و تلفن هوشمند پزشکان منتقل میشود. هزینهی استفاده از این دستگاه، تنها ۱۵ درصد قیمت محصولات رقیب است. این کاهش چشمگیر هزینهها ازآنجا ناشی میشود که اطلاعات از طریق نرمافزار منتقل میشوند نه سختافزار. آنها بهجای استفاده از یک جعبه بزرگ که از سختافزارهای سفارشی گرانقیمت پرشده، اجزای موردنیاز را با قیمتی پایین ولی بهدقت مهندسیشده و خارج از دستگاه طراحی کردند. حالا بسیاری از بخشهای عملیات از مانیتور کنار تخت به تبلتهای سادهای منتقل میشود که مرکزیت آنها در ایستگاه پرستاری است.ویژگی مشترک هر سه داستان این است که قهرمانان آنها، از یک هدف اصیل الهام گرفتهاند. هدفی که میتوان آن را «روحیهی کمک به جامعه و ذهنیت کسبوکار» نامید. رهبران دلسوز، در مقابل ثروتمندان و فقرا رویهی یکسانی در پیش میگیرند و بهترین خدمات باکیفیت پزشکی را به همهی مردم ارائه میکنند. بااینحال آنها میدانند که کسبوکار خیریه، مقیاسپذیر نیست. به همین دلیل تلاش میکنند نوآوریهایی را به مرحلهی اجرا برسانند که راهحلی ارزانقیمت و مقرونبهصرفه برای فقرا محسوب میشود و درعینحال سودآور نیز هست. رهبران متعهد درک میکنند که مراقبت از فقرا در کنار مشتریانی که توان پرداخت بالایی دارند، منجر به کاهش هزینهها و کیفیت بهتر خدمات برای هر دو گروه میشود: یک فرمول برد - برد.بیشتر بخوانید:
شیوه مدیریت شبکه های اجتماعی، نشاندهنده نحوه استفاده از مغز است
تغییراتی ساده در تغذیه که در عرض یک هفته حالتان را بهبود میدهد
چین با استفاده از چه عواملی قدرت نوآوری خود را حفظ میکند
نشانههای ضرورت پیووت در کسبوکار
معرفی استارتاپی فعال در زمینه هوش مصنوعی